هرکه دردل وجد وحالی ازغم جانان ندارد
گر بود دریای دانش گوهر عرفان ندارد
هرکه چون پروانه گردشمع بی پروانسوزد
بزم جانش روشنی از جلوۀ جانان ندارد
بالب جانبخش جانان هرکه جویدآب حیوان
می نداند لذت آن چشمۀ حیوان ندارد
آن مسیحا دم کند گرجلوه ای درکوه سینا
طاقت دیدار او را موسی عمران ندارد
دیده ای باید که بیند روی آن ماه دل آرا
ورنه خورشیدازکسی رخسارخودپنهان نارد
هر که درمعنی نبیند صورتش درآفرینش
نسبتی از راه بینش با شه مردان ندارد
خسروی کزبی نیازی خادم درگاه جاهش
حاجتی برتخت و تاج قیصر وخاقان ندارد
خواجۀ عالم علی مرتضی شاه ولایت
آنکه درگاهش به ازروح الامین دربان ندارد
شهسوارآسمان پیما که در میدان قدرت
خوشتر از گوی زمین درحلقۀ چوگان ندارد
مظهر خلاّق اکبـر مظـهـر آیات داور
آنکه جز او ناخدائی کشتی امکان ندارد
در امور دین و دنیا جز ولیّ ذات یکتا
هیچ بازوی توانا قدرت یزدان ندارد
از کمال ذوالجلالی ازجمال لایزالی
هیچکس در بی مثالی چون علی عنوان ندارد
عون حق عین عنایت آنکه ازراه هدایت
غیر او ملک ولایت والی ذی شأن ندارد
برسرخوان ولایش گر بری دست تمنا
لقمه ای یابی که آگاهی از آن لقمان ندارد
ذات باری در دوعالم بهریکتایی مسلم
چون ولی الله اعظم حجّت و برهان ندارد
حیدرصفدرهژبر سالب غالب که گویی
برق تیغش را به محشر آتش نیران ندارد
داور روز قیامت آنکه درگاه جلالش
پاسبانی تا سحر هر شب به از کیوان ندارد
مهرشاه اولیاء بر هردلی ازجان نتابد
آن صدف در سینه پنهان گوهر ایمان ندارد
ازکلام الله ناطق هرکه تعلیمی نگیرد
آگهی از کنــز علم ایـزد منّان ندارد
درنجف هرکس بماند درجوارشاه مردان
تا ابد در سر هوای روضۀ رضوان ندارد
دامن مولای قنبرهر مسلمانی نگیرد
آن مسلمان نسبتی با بوذر و سلمان ندارد
یاعلی ازتاب دوری گرچه ازدل درحضوری
چون شکیب ازناصبوری طاقت حرمان ندارد
نظرات شما عزیزان:
|